irpoliticaleconomy

مجله اقتصاد سیاسی

irpoliticaleconomy

مجله اقتصاد سیاسی

اخلاقیات مسیحی، نهادها و رشد اقتصادی-بخش سوم

      I.            جامعه ودولت

روزگاری جرج واشنگتن در مقایسه دولت وآتش استدلال می کند که دولت می تواند "خدمتکاری مفید" ویا "اربابی ترسناک" باشد. در میان دیگران، نورث(1977 ،1981) وبارزل(2002) مبادرت به ارائه نظریه های مثبت در مورد دولت می کنند؛ به طور خاص، نورث(1981) دولت را این گونه تعریف می کند "سازمانی با مزیت نسبی در خشونت در یک منطقه جغرافیایی بسیار گسترده با مرزهای مشخص ودر کنار آن تشکیلات قدرت مند مالیاتی".[i] در ادبیات نقش دولت، نهادی منتخب از جامعه با ماهیت تعهد مشخص و یاور مردم جامعه در شرایط طاقت فرسا است.[ii] شریعت بر آن است که عدالت را فراتر از دولت برقرار سازد، که در آن هنگام مأموران دولت پایبند قوانین الهی اند و اگر برای همه این پایبندی وجود داشته باشد دولت نقشی فراتر از بازی فعال در زندگی اقتصادی نخواهد داشت "یک وحشت ... از گناه".[iii] به طور خلاصه در نگاه اول تئوری اجتماعی مسیحیت وفلسفه لیبرالیست کم وبیش یکسان می نمایند ومی توان آن را مسیحیت لیبرالیتی نامید.

نگاه دوم که نگاهی پوپولیستی بود در اوایل قرن بیستم توسط جنبش سوسیالیستی مسیحی مطرح شد وتقریباً در جنبش های "الهیات برابری خواهی" و"الهیات رفاه" گنجانده شده؛ بیان می کند که دولت باید نقش فعالی را در ترویج جامعه عدالت محور بپذیرد. این نگاه به کلی با نگاه اول متضاد است ونشان می دهد که نظریه اجتماعی مسیحیت وفلسفه سوسیالیت تقریباً یکسانند ومی توان آن را مسیحیت سوسیالیستی نامید.[iv]

تا حدی که ایدئولوژی به تعیین چاچوب نهاد اقتصادی کمک کند، مسیحیت لیبرالیستی ومسیحیت سوسیالیستی لزوماً نهادهای رسمی متفاوتی ایجاد خواهند کرد.[v] در دنیایی که مسیحیت سوسیالیستی در آن قدرت سیاسی برقرار می کند، این ویژگی ها شگفت انگیز نیست؛ مداخله در بازتوزیع ثروت به نفع فقرا، دستکاری قیمت های بازار ودر نهایت در برخی موارد برچیدن مالکیت خصوصی.[vi] مشخصه جهانی که مسیحیت لیبرالیستی در آن قدرت سیاسی را در دست دارد فعالیت حداقلی دولت (اگر در همه آن ها وجود داشته باشد) است. ادامه در مجله اقتصاد سیاسی



[i]  نگاه کنید به ینی(1997) برای بحث راجع به رابطه بین هزینه مبادله و دولت استبدادی.

[ii]  درجهت توضیح اخیر و گسترش ادبیات موضوع آن، نگاه کنید به اسچنسبرگ(2002)، سومگن(2002)، میشل(1999)، دسوتو(1999) و جورجا(1999). مجله نهاد و تئوری اقتصادی سال اول شماره 153 شامل کنفرانس دین و اقتصاد، به طور خاص نگاه کنید به هرمز(1997) و اظهارنظر کابن-گیلک در مجله بازارها و اصول اخلاقی سال اول شماره 5 شامل شرح مذاکرات کنفرانس اندیشه جامعه ابراهیم کایپرولو.دی جسی(1998) مباحث پوزیتیو و نرماتیو، سیمای مداخله سرکوب گرایانه. بریوستر(2002) وباستیت({1996}1850) رفتارهای مضحک دولت در برنامه ها و تکذیبات را نشان می دهند. باستیت({1996}1850) در مورد رابطه بین دین و حکومت بحث می کند. فری(2001) از این که آیا می توان دولت داشت بدون زورگویی می پرسد. ون کریولد(1999) طرز برخورد تاریخ با تکامل تدریجی دولت را مطرح می کند. ارنریش(2001) به اساس دخالت دولت در قوانین مسیحیت می پردازد، هامیل(2003،2002) بحث میکند راجع به بازتوزیع مالیات اصلاحی درون شالوده اخلاقیات یهودی-مسیحی. نگاه کنید به اکلاند و هربت(89-1997:9) و رودبارد(1995).

[iii]  رومانس(انجیل؛ کتاب رومیان)

[iv]  عبارت "مسیحیت لیبرالیستی" و "مسیحیت سوسیالیستی" بی اندازه برجسته مورد استفاده قرار گرفته است. این تداوم در بیان، در مقام مقایسه این ها نتایج وارونه ای را حاصل می کند. تئوری "عیسی یک سوسیالیست بود" را می توان در نوشته های فرانسیس بلیمی و دیگر تئوریسین های سوسیالیست مسیحی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 یافت. میزس({2000}1922) در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 یک فصل کامل برای نشان دادن دکترین مسیحیت سوسیالیسم اختصاص می دهد.

جستجو عبادت "عیسی یک سوسیالیست بود" در گوگل پیشنهاد می شود برای سنجش خام محبوبیت، اجبار و پافشاری بر عقاید، جستجو در 31 آگوست 2006 در 560 صفحه منتشر شده.

[v]  من اعتراف می کنم که خلاصه گستره ایدئولوژی سیاسی مسیحیت در "لیبرالیسم" و "سوسیالیسم" یک ساده سازی بیش از حد است. به هر حال، برای اهداف این رساله، ساده سازی بیش از حد نمی تواند آسیبی به این تز اصلی برساند: که مداخله می تواند به افزایش نااطمینانی و کاهش رشد اقتصادی بیانجامد.

[vi]  جوامع آرمان گرایانه متشکل از فرقه ها و مهاجران متفاوت که منظره آمریکا در قرن 19 است، مثال خوبی برای نقش همسازی مکتبی در حفظ کردن نظم منسجم اجتماعی است.دتچ(1944) در مورد همسانی مکتبی و انسجام اجتماعی در جهان قرون وسطی می نویسد، هم چنین وارنر(1993) و مایرر(1925) راجع به نقش دین در توسعه آمریکا مباحثه میکنند. ودارای(1992) یک کنکاش تاریخی از کالبد شکافی "سوسیالیست آرمانی" را پیشنهاد میکند. بلاک(1999) به بررسی و ارزشیابی نظر بتل(1988) از ژرف نمایی تئوری شروع لیبرالیسم می پردازد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.