irpoliticaleconomy

مجله اقتصاد سیاسی

irpoliticaleconomy

مجله اقتصاد سیاسی

اخلاقیات مسیحی، نهادهای رسمی و رشد اقتصادی-بخش چهارم

 

        اخلاق مسیحی ومداخله[i]

مذهب متداول مسیحیت شامل یک هسته مشترک اخلاقی است: علاوه بر "یک خدا، یک اعتقاد، یک تعمید (هر مشقت یا تجربه ای که منزه کننده است)، یک خدا وپدر برای همه، که برتر از همه، در سراسر عالم و بین همه شماست"[ii]، مسیحیان خواستار به اشتراک گذاشتن یک کالبد مشترک اخلاقی حاکم بر کردار بشراند که قوانینی طلایی ومتضمن سعادت واقعی بشر است که در ده فرمان گنجانده شده است.[iii] این پندار که ما کمک کنیم به کسانی که نمی توانند به خودشان کمک کنند، به همسایگانمان مانند خودمان عشق بورزیم واز دزدی، قتل، زنا، آزمندی وشهادت دروغ اجتناب کنیم غیرقابل جدل وبدیهی است.

به نظر می رسد ریشه اختلاف و مجادله در زمانی که می پرسیم؛ آیا به همسایگانمان همانند خودمان عشق بورزیم یا نه، آیا به فقرا کمک کنیم یا نه، نیست بلکه زمانی است که از چگونگی تجلی یافتن این آداب پسندیده در محیط اجتماعی و عرصه سیاسی می پرسیم. اول، انقلاب سرمایه داری که به جنبش سوسیالیستی مسیحیت در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم منتهی گشت در حقیقت کارکردی پرمنفعت برای فقرا به همراه داشت، گرچه بسیاری از نمایش های مضحک عامه پسند در این دوره خصوصیات ویژه سرمایه داری را، حرص و آز، درنده خویی وظلم نشان می دادند که به الزام مداخله دولت می انجامید. دوم، ممکن است خیرخواهی نهادهای رسمی طراحی شده برای بازتوزیع ثروت یا کنترل قیمت، در واقع به زیان فقرا منجر گردد.

می دانیم که قوانین رسمی تأثیر آشکاری بر عملکرد اقتصادی دارد. آن ها شامل مجموعه ی "بایدها" و"نبایدها" اند که توسط دولت مقرر می شوند وتفاسیر مختلف از کتاب مقدس، ارزیابی های متفاوتی از آن چه که باید محتوای این قوانین باشد را نتیجه خواهد داد. در لیبرالیسم ایده آلیسم، یک دولت صرفاً سازمانی برای حفاظت از حقوق مالکیت در مبادلات خواهد بود، از طرفی بهره برداری یکسان از شرکت بیمه، توسط هاپ (2001) پیشنهاد شده است. هم چنین اجرای فرمان های "دزدی نکنید" و"قتل انجام ندهید" از ده فرمان (نازل شده به موسی). در سوسیالیسم ایده آلیسم، یک دولت به گونه ای عمل می کند تا اطمینان حاصل کند که همه افراد اجناس کافی برای امرار معاش را دارند.

بیزاری سوسیالیسم مسیحی از کاپیتالیسم در آن چه آن ها در اقتصادهای صنعتی ایالات متحده وغرب اروپا مشاهده کرده اند، ریشه دارد. سوسیالیست های مسیحی در اواخر قرن 19 و20 احساس کردند که توزیع نابرابر ثروت میان کارگران جهان وسرمایه داران ثروتمند با نفوذ، غیرقابل قبول بوده است. در این وضع اسفناک، فقرا به مداخله اجتماعی احتیاج مبرمی داشتند.

گو این که بی تردید درآمدهای پولی نابرابر بودند، آن از این حقیقت پیروی نمی کرد که بدون ابهام بازار نامحدود، بی عدالتی اجتماعی را شکل داده است. لیندرت (1995) و ویلیامسون(1983) نشان می دهد که در نتیجه صنعتی شدن بریتانیای کبیر با افزایش رفاه خالص برای کارگران، از جمله زنان وکودکان مواجه ایم. در مجموعه ای از سخنرانی های ایراد شده در دانشگاه بوینس آیرس در 1959 که پس از مرگ نویسنده در سال 1979 منتشر شده است، لودویک فون میزس مورد ملاحظه قرار می دهد که ظهور کاپیتالیسم در قرن 19 فرصت های بیشتری برای همه تدارک دیده است. چنان که میزس بیان می کند، داستان معروف قدیمی که صدها بار تکرار شده، در مورد زنان وکودکان شاغل در کارخانه ها، این که این زنان وکودکان قبل از کار در کارخانه ها تحت شرایط رضایت بخشی زندگی می کردند، یکی از بزرگ ترین دروغ های تاریخ است مادران شاغل در کارخانه های هیچ چیز برای پختن نداشتند، در غیر این صورت آن ها خانه هایشان وآشپزخانه هایشان را ترک نمی کردند، آن ها می خواستند به کارخانه بروند زیرا آشپزخانه ای نداشتند واگر آشپزخانه داشتند غذایی نداشتند تا در آن آشپزخانه طبخ کنند.[iv] ادامه در مجله اقتصاد سیاسی



[i]  یک نسخه از این بخش زودتر در مقاله ای منتشر شده و این جا با اجازه ام ام اسکریونر پرسز استفاده می شود.

[ii]  انجیل(کتاب افسیان؛ رساله ای که پولس رسول به مسیحیان شعر افسس نگاشت).

[iii]  من از بیان این هسته اخلاقی مشترک مضطربم، چنان که پولس مقدس در نامه اش به کلیساهای غلاطیه(نام کشوری در آسیای صغیر عهد باستان) ذکر کرده است؛ آثار ایمان اولی تر از دلایل ایمان است.

[iv]  میزس({2002}1979)، صفحه 70.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.